ویژه نامه ی استاد شیدا
 
کلبه ی شاعران کلاسیک
نقد و بررسی اشعار کلاسیک و نیمایی
 
 

388
هفته نامه شمالغرب کشور
سال دهم  شنبه 7 آبا نما ه 1390
16 صفحه  200 تومان
I S S N 2 0 0 8 - 1 0 2 2
www.azarpayam-w.ir
  87 سال شیدایی ( جعفر سرخی )
ساعت نزديک دو بعدا ز ظهر بود که تلفن زنگ زد. اتفاقا بر خلاف هميشه
که در چنين ساعتي معمولا صداي تلفن را خاموش م يکردم آن روز باز
بود و صداي استاد نظمي از آن سوي سيم ب هگوش رسيد. ابتدا طبق
معمول سلام و عليک و بعد بيان خبر ناگواري که به سختي ادا م يشد.
استاد يحيي شيدا در گذشت. آشکارا دلم فرو ريخت.
ياد آخرين مصاحب هام با استاد افتادم و اين که سه بار چشمانش پر از
اشک شد. آن زمان استاد حال بسيار مناسبي داشت. نزديک به سه
ساعت برايمان از خود و زندگ ياش گفت. و بعد از آن نيز چن دبار به
ديدنش رفته بوديم و اين سواي حضور ايشان در جلسات ادبي بود. راه
رفتن برايش مشکل بود و پيمودن پل ههاي منازلي که آسانسور نداشتند
مشک لتر، اما اين سخنش هميشه در گوشم بود که زماني خواهم مرد که
پايم از جلسات ادبي قطع شود. چنين نيز شد و فقط دو ماه شاهد عدم
حضور استاد در جلسات ادبي بوديم .جلسات ادبي برايش حکم آب حيات
را داشت و گويا به او اکسير زندگي تزريق م يکرد. وقتي طبق ساعت
معمول در جلسه حضور نيافت به جناب مهندس حلاجي زنگ زدم و
ايشان گفتند استاد کمي کسالت دارند و اين دو ماه قبل از درگذشتشان
بود. فردايش با جمعيا ز دوستان براي عيادتش رفتيم. اما همانند هميشه
نبود. پيش پايمان بر نخاست. همچنان در روي تختش دراز کشيده و
لحاف را تا نيمه صورتش بالا آورده بود و با آن چشمان سبز و زيبايش
خوش آمد م يگفت و ديدم که در آغاز پايان است.
استاد هشتاد و هفت سال داشتند. يعني متولد 1303 و زندگي پر نشيب
و فرازي را طي کرده بودند. بارها از اتفاقات زندگيش برايمان گفته بود و
گاهي اگر وسايل ضبط مناسب بود ضبط م يکرديم. و گاهي هم ياداشت
م ينموديم.
مجموع ه آن ياداش تها و فيل مها امروز گنجينه گران بهايي است که
اميدوارم روزي فرصت چاپ آنان را بيابم تا دوستان با آن روي سکه
هم آشنا شوند و ببينند اين بزرگان ادبياتشان با چه مشکلاتي دست به
گريبان بود هاند و ببينند که اين بزرگي و اين استادي رايگان به دست
نيامده است. پدر ايشان مرحوم حاج حسن يوزباشي چرندابيا ز مجاهدان
مشروطه وا ز محله چرنداب تبريز بود. يعني اين که زنده ياد استاد در يک
خانواده انقلابي پرورش يافته بود و اين همان دليلي بود که ايشان را به
سوي مطبوعات سوق داده بود که در حقيقت با اسلحه قلم به راه پدران
خويش تداوم م يبخشيد. وي با تاريخ آذربايجان و زندگي پر ننگ افرادي
که جز ديکتاتوري مقصد ديگري نداشتند آشنا بود و در هر فرصتي پرده
از روي اعمال ننگين آنان بر م يداشت.
در مورد دوران تحصيل ياش و فراز و نشي بهاي آن چنين  مي گفت:
وقتي دور ه سيکل اول را تمام کردم وارد مدرسه ادب شدم که جعفر
اديب هم مدير آن بود. يک سالي در آ نجا درس خواندم و ديدم رشت هاي
که در آن جا هست رشت ه رياضي است و مغزمن توانايي کشش آن را ندارد. ناچار از آن جاگريختم و رفتم هنرستان صنعتي و وارد رشته
آهنگري شدم، رئيس ما آن زمان آقاي ويلهن
کرنر بود. بعد از مدتي که سپري شد از اين و
آن شنيدم که مدرک اين جا ارزشي ندارد و به درد من نم يخورد و از
آن جا هم گريختم و رفتم دبيرستان فردوسي در رشت ه ادبي مشغول
تحصيل شدم و چون مورد علاق هام بود اين رشته را به سر آوردم و ديپلم
ادب يام را از دبيرستان فردوسي گرفتم. و از آن جا آمدم جمعه مسجد و
ابتدا مقدمات خواندم. بعد از مدتي ديدم مطابق ميل من نيست. هر چند
اساتيد خوبي داشتيم مانند شير امين که من با ايشان عرفان م يخواندم.
اما رشت هاي نبود که مرا قانع کند و ناچار در سال 1327 از آن جا هم
بيرون آمدم و وارد دنياي مطبوعات شدم در حالي که بيست و چهار سال
بي شترن داشتم...
در آغاز کار مطبوعاتي خود سردبير روزنامه )آذر مرد( شد و کم کم با
ديگر روزنام هها آشنا شد. بع دها وي عضو انجمن نويسندگان باکو گشت
و به دريافت دکتري افتخاري در رشت ه ادبيات نايل آمد.
زنده ياد استاد يحيي شيدا از جمله کساني بود که در پرورش زبان
آذربايجان و شناسانيدن دستور زبان آن کوشش فراوان نمود. و از اين
نظر مسلط بر زبان مادري خود بود و بسياري از آثار ايشان نيز به زبان
ترکي است. ايشان به هر دو زبان فارسي و ترکي شعر م يسرودند و مقاله
م ينوشتند. زماني هم عضو انجمن ادبي زنده ياد دکتر ناصح در تهران
بودند. هميشه مورد احترام ايشان و منشي جلسه استاد خطيب رهبر
بودند. استاد شيدا زماني هم جزو انجمن ادبي شهريار که توسط استاد
شهريار بنيان نهاده شده بود، بودند و آن را رهبري م يکردند که بعد از
انقلاب به علت پراکنده شدن اعضاي آن منحل گرديد.
استاد آثاري هم از خود به جاي نهاد هاند. از جمله آثار ايشان :
در زواياي تاريخ نثر- تلواس هها، قصايد- غزليات- پسرخان )رمان(- درياي
متلاطم- جنايات زن يا شاهکارهاي طبيعت )در زواياي ادبيات(- ادبيات
اوجاغي در سه جلد- اودلار وطني- اودلي سوزلر- اون جزوه- ميرزا علي
معجزين ياپيلماميش شعر لري - ب يريانين اورک سوزلري- و اخير سه
کتاب ديگر در بستر بيماري از چاپ بيرون آمد به نا مهاي ساري کيني -
اشعار استاد که کتاب سوم در حال اتمام چاپ است.
از زحمات استاد در زمان حياتش به عناوين مختلف قدرداني گرديد.
از جمله نکوداشتي بود که براي استاد از طرف ارشاد فرهنگي
آذربايجا نشرقي در زمان رياست جناب بشيري بر قرار گرديد و از استاد
به شايستگي قدر داني به عمل آمد. از خداوند براي روح استاد طلب
آمرزش و مغفرت م ينماييم.

 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






ارسال شده در تاریخ : دو شنبه 14 / 8 / 1390برچسب:, :: 5:44 PM :: توسط : جعفر سرخی.رسول سعادت نیا

درباره وبلاگ
در پی سوز دل خویش دوانیم هنوز
آخرین مطالب

ورود اعضا:


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 2
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 54
بازدید ماه : 446
بازدید کل : 66936
تعداد مطالب : 56
تعداد نظرات : 118
تعداد آنلاین : 1

========================================== ========================================